داریو فو (به ایتالیایی: Dario Fo) (زاده ۲۴ مارس ۱۹۲۶- درگذشتهٔ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶) از تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایتالیا بود که علاوه بر نویسندگی، به کارگردانی تئاتر، طراحی صحنه و لباس، بازیگری و آهنگسازی، سرایش ترانه، نقاشی و فعالیت ی چپ نیز می‌پرداخت. او برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۷ بود. وی اغلب، طراح صحنه، لباس، آهنگساز و بازیگر نمایش‌های خودش بود. این نمایش‌ها، همگی واکنش‌هایی به رویدادهای ی و اجتماعی ایتالیای معاصر هستند. فو در بازیگری از ژاک لکوک، (مدرس فرانسوی بازیگری و خلاقیت)، در کارگردانی از استره لر (کارگردان ایتالیایی)، در اندیشه از آنتونیو گرامشی (متفکر فلسفه ی) و بیشتر از همه از کمدی هنرمندان الهام گرفته‌است.

وی در سال ۱۹۲۶ در دهکده لجیونو از توابع سنجیانو (یکی از مراکز صنعتی و کارگری ایتالیا) در استان وارزه ایتالیا در خانواده‌ای با گرایش‌های ضد فاشیستی متولد شد. پدرش کارمند راه‌آهن (با عقاید سوسیالیستی) بود و به همین خاطر، بیشتر دوران کودکی داریو در سفر از شهری به شهر دیگر گذشت. او در دیدارهایی که از مزرعه پدربزرگ مادری‌اش داشت با او برای فروش محصولاتش همراه می‌شد. پدربزرگ برای جلب نظر مردم شهر به نقل داستان‌های جذاب می‌پرداخت و نخستین آشنایی داریو با داستان‌سرایی در همین دوران اتفاق افتاد.

نتیØه تØویری برای داریو فو

مادرش پینا روتا، زنی روشنفکر و نویسنده بود که در کتاب زندگی‌نامه خود سرزمین قورباغه‌ها روزگار یک خانواده کارگر کشاورزی در ایتالیای ابتدای قرن بیستم را روایت می‌کرد. روتا با محیط پرشوری که در خانه ایجاد کرده بود، داریوی جوان توانست با نویسندگان بزرگی همچون برتولت برشت، ولادیمیر مایاکوفسکی، ادواردو ده فیلیپو و فدریکو گارسیا لورکا آشنا شود.

در سال ۱۹۴۰، هنگامی که بسیار جوان بود، به شهر میلان نقل مکان کرد و در آکادمی بررا (Brera) مشغول تحصیل شد. در اواخر جنگ جهانی دوم به خدمت اجباری سربازی فراخوانده شد، اما از سربازی فرار کرد و در چند ماه پایانی جنگ در یک کلبه پنهانی زندگی کرد. پس از جنگ، در دانشکده معماری دانشگاه پلی‌تکنیک میلان ثبت نام کرد اما به دلیل حمله عصبی، دانشگاه را نیمه‌تمام گذاشت و به تئاتر روی آورد. زیرا پزشک روانشناس به او توصیه کرد دنبال شغلی برود که همیشه برایش لذت بخش باشد. او در آغاز به عنوان طراح صحنه، سپس کمدین طرح‌های کوتاه کمدی در جنگ‌های نمایشی و در نهایت، نویسندگی و کارگردانی تئاتر پرداخت.

نتیØه تØویری برای داریو فو

در ۱۹۵۲ و با نوشتن مونولوگ‌هایی برای رادیو، همکاری‌اش را با رادیو و تلویزیون دولتی ایتالیا، رای (RAI) آغاز کرد. در سال ۱۹۵۴ با بازیگر اصلی آثارش فرانکا رامه (۱۹۳۰–۲۰۱۳) ازدواج کرد. خانواده رامه برای چند نسل از نمایشگران کمدی هنرمندان در شمال ایتالیا بودند. ۵ سال بعد از این ازدواج، کمپانی فو – رامه» را که تعدادی از آثار مهم وی همچون مقصر همیشه شیطان است» (۶۶–۱۹۶۵) محصول فعالیت‌های آن است، تأسیس کرد. نمایشنامه‌های ی مربوط به این دوره از زندگی فو با طعم تلخ نقد اجتماعی، قهرمانان نادرست، دیوان‌سالاری دولتی و امپریالیسم آمریکا را هدف قرار داده بودند. فو همواره یکی از مخالفان سیستم ی و اجتماعی دوران خود بود و این مخالفت‌ها را در غالب آثار تئاتری که اکثراً با سانسور مواجه می‌شدند، به نمایش می‌گذاشت.

نتیØه تØویری برای داریو فو

در ۱۹۶۲ به دعوت مدیر تلویزیون ایتالیا، نویسندگی و کارگردانی یک شو تلویزیونی را بر عهده گرفت. اما تعدادی از نوشته‌ها به دلیل داشتن محتوای ی، دچار سانسور شدید شدند و اعتراض کلیسا و قدرتمندان سیسیل را برانگیختند. به این دیلیل داریو فو و همسرش به عنوان اعتراض، برنامه را ترک کردند و کناره‌گیری آن‌ها از رادیو و تلویزیون تا ۱۵سال بعد ادامه پیدا کرد. در فاصله این سال‌ها، فو بیشتر به کارگردانی آثار نمایشی پرداخت.

در نیمه دوم دهه ۶۰ میلادی با افزایش بحران ی در ایتالیا و جنبش‌های خواهان تغییر در سراسر اروپا، به استان محل زادگاهش، لمباردی، که محل صنایع بزرگ بود بازگشت و نمایش‌هایش را به میان کارگران اعتصاب‌کننده برد. کارناوال‌های وی (که موفق‌ترین دوره فعالیت‌های او بودند) آیین‌هایی برای سرگرمی، آگاهی و تجدید قوای کارگران اشغال‌کننده کارخانه‌ها بودند. فعالیت‌های این دوره فو باعث تبدیل او به یک نیروی فرهنگی، اجتماعی در ایتالیا شد. از جمله مجموعه نمایش‌های تک نفره میسترو بوفو بود که روایتی طنز آمیز از معجزات مسیح و داستان‌های پاپ‌ها و اولیای مسیحی ارائه می‌دهد که به جای تفسیر آسمانی این معجزات، برخورد مردم فقیری را که تماشاگر معجزات بودند باز می‌نماید.

نتیØه تØویری برای داریو فو

در سال ۱۹۶۹ یکی از مطرح‌ترین آثارش اسرار کمدی» را که کنکاشی است در شناخت ریشه‌های فرهنگ عامه، به روی صحنه برد. این تک‌گویی بلند که در آن از زبان گرملوت» (Grammelot) به شیوه‌ای سرگرم‌کننده استفاده شده با استقبال شدید تماشاگران مواجه می‌شود. گرملوت مخلوطی از زبان محلی دره‌پو»، شیوه بیان قرون وسطایی» و مترادف‌های خلق‌شده توسط خود فو است. بسیاری این اثر را شاهکار داریو فو می‌دانند. در سال‌های پس از آن به نوشتن متون نمایشی و آموزشی پرداخت که از جمله آن‌ها فرهنگ کوچک هنرپیشه» (۱۹۸۷) است که به فارسی نیز برگردانده شده‌است.

شناخته شده‌ترین کار فو، مرگ تصادفی یک آنارشیست، اولین بار در ۱۹۷۰ اجرا شد و بعدها در ۴۰ کشور به صحنه رفت. داستان تلخ و واقعی کارگر راه‌آهنی که به جرم بمب‌گذاری دستگیر شد و در بازداشت (در حالی که هیچ ربطی به بمب‌گذاران واقعی نداشت) جان سپرد. اما این داستان تلخ در دستان فوی بازیگر/ نویسنده و کارگردان به کمدی تمام عیاری تبدیل شده بود که شیوه‌های پلیس و فساد را افشا می‌کرد. در سال‌های ۷۸–۱۹۷۷ فو به یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان ایتالیا در عرصه بین‌المللی بدل شد و آثارش در ۵۰ کشور جهان چاپ و به ۳۰ زبان ترجمه شدند. فو در سال ۱۹۹۷میلادی موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.

نتیØه تØویری برای داریو فو

پس از جایزه نوبل و جهانی شدن آثار فو، واکنش او به ت روز بیشتر هم شد. در سال ۲۰۰۳ نمایش غیرطبیعی با دو مغز را نوشت که داستان سوءقصد به ولادیمیر پوتین و سیلویو برلوسی است. پوتین می‌میرد اما برلوسی در حالی که هم مغز خودش و هم مغز پوتین را در سر دارد جان سالم به در می‌برد. در سال ۲۰۰۵ نمایشی با نگاه به زندگی و فعالیت‌های ضد جنگ سیندی شیهان، زنی که پسرش را در جنگ عراق از دست داد، نوشت.

در سال‌های پایانی، وی بیشتر به کارهای تجسمی، نقاشی، رمان‌نویسی و نوعی پرده‌خوانی دربارهٔ نقاشان و هنرمندان بزرگی که بر او تأثیر گذاشته بودند می‌پرداخت. در سال ۲۰۴ اولین رمانش را دربارهٔ لوکرتزیا بورجیا نوشت تا تصویری متفاوت از این زن قدرتمند خاندان بورجیا ارائه دهد.

وی در سال ۱۹۲۶ در دهکده لجیونو از توابع سنجیانو (یکی از مراکز صنعتی و کارگری ایتالیا) در استان وارزه ایتالیا در خانواده‌ای با گرایش‌های ضدفاشیستی متولد شد. پدرش کارمند راه‌آهن (با عقاید سوسیالیستی) بود و به همین خاطر، بیشتر دوران کودکی داریو در سفر از شهری به شهر دیگر گذشت. او در دیدارهایی که از مزرعه پدربزرگ مادری‌اش داشت با او برای فروش محصولاتش همراه می‌شد. پدربزرگ برای جلب نظر مردم شهر به نقل داستان‌های جذاب می‌پرداخت و نخستین آشنایی داریو با داستان‌سرایی در همین دوران اتفاق افتاد.

مادرش پینا روتا، زنی روشنفکر و نویسنده بود که در کتاب زندگی‌نامه خود سرزمین قورباغه‌ها روزگار یک خانواده کارگر کشاورزی در ایتالیای ابتدای قرن بیستم را روایت می‌کرد. روتا با محیط پرشوری که در خانه ایجاد کرده بود، داریوی جوان توانست با نویسندگان بزرگی همچون برتولت برشت، ولادیمیر مایاکوفسکی، ادواردو ده فیلیپو و فدریکو گارسیا لورکا آشنا شود.

در سال ۱۹۴۰، هنگامی که بسیار جوان بود، به شهر میلان نقل مکان کرد و در آکادمی بررا (Brera) مشغول تحصیل شد. در اواخر جنگ جهانی دوم به خدمت اجباری سربازی فراخوانده شد، اما از سربازی فرار کرد و در چند ماه پایانی جنگ در یک کلبه پنهانی زندگی کرد. پس از جنگ، در دانشکده معماری دانشگاه پلی‌تکنیک میلان ثبت نام کرد اما به دلیل حمله عصبی، دانشگاه را نیمه‌تمام گذاشت و به تئاتر روی آورد. زیرا پزشک روانشناس به او توصیه کرد دنبال شغلی برود که همیشه برایش لذت بخش باشد. او در آغاز به عنوان طراح صحنه، سپس کمدین طرح‌های کوتاه کمدی در جنگ‌های نمایشی و در نهایت، نویسندگی و کارگردانی تئاتر پرداخت.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها